کدخبر : 11003

شهاب حسینی | اینستاگرام شهاب حسینی

استایل همسر سابق شهاب حسینی

عکسی از همسر سابق شهاب حسینی که نظر کاربران را جلب کرد.

شهاب حسینی چند وقتی است از همسرش جدا شده است. شهاب حسینی به آمریکا مهاجرت کرده است و حواشی راجع به تاسیس موسسه فیلم سازی او در آمریکا در فضای مجازی ایجاد شده است.شهاب حسینی در حال حاضر برنامه همرفیق را اجرا میکند می کند که بسیار پر مخاطب است.شهاب حسینی بعد از بازی در سریال شهرزاد بسیار محبوب شد و از قبل طرفدارانش بیشتر شدند.بعد از جدایی شهاب حسینی از همسرش شایعه رابطه ی او با بازیگر معروف در فضای مجازی پر شد و خیلی از کاربران از حرف های همسر شهاب حسینی بعد از طلاق اخباری منتشر کردند که سایت خبری رستانیوز این اخبار را به طور مستقل تایید یا تکذیب نمی کند.

بیوگرافی شهاب حسینی

شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر متولد 14 بهمن 1352 در تهران می باشد و 47 سال سن دارد. وی دارای تحصیلات نا تمام در رشته روانشناسی دانشگاه تهران است. شروع بازیگری در تلویزیون را از سال 1379 با سریال پس از باران آغاز کرد و فعالیت سینمایی خود را از سال 1380 با بازی در فیلم رخساره ساخته امیر قویدل آغاز نمود. شهاب حسینی از همان ابتدای شروعش در بازیگری توانست به خوبی دیده شود و جوایز متعددی از جشنواره های داخلی و خارجی دریافت کرده است.

وی در سال 1387 با بازی در فیلم سوپر استار،سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد.  برای بازی در فیلم جدایی نادر از سیمین برنده جایزه خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین شد.  همچنین او در جشنواره فیلم کن 2016 با بازی در فیلم فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی، توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص دهد. وی در سال 94 با حضور در سریال شهرزاد در نقش قباد به کارگردانی حسن فتحی توانست بازی بسیار حرفه ای از خود ارائه دهد که شاهد حضورش در فصل دوم سریال هم نیز هستیم.

ازدواج و همسر شهاب حسینی

شهاب حسینی متاهل است و در سال 74 با پریچهر قنبری ازدواج کرده است و حاصل این ازدواج نیز دو فرزند پسر است.

ماجرای آشنایی شهاب حسینی با همسرش پریچهر

شهاب حسینی:22 ساله بودم که با بچه های تئاتر دانشگاه تهران کار می کردم. تا قبل از این که همسرم را ببینم، قصد ازدواج نداشتم تا این که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد،باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. بعد از 4-3 ماه نامزدی، عقد کردیم و بعد از 3 سال من سیدشهاب الدین 22ساله و پریچهر 15 ساله زندگی مشترکمان را با تمام کم و کاستی هایش شروع کردیم و تا امروز باوجود همه سختی ها و فراز و نشیب ها در تمام مدت در کنار هم بودیم. حسینی 2 پسر به نام های محمد امین که 13 سال دارد و امیرعلی که 6 سال دارد است.

پست های پر غم  و مشکوک پریچهر قنبری

اما مدتی است که دیده نشدن این زوج جذاب در کنار هم باعث شد حرف و حدیثهایی راجب جدایی آنها شایعه شود و بعضی پست های پریچهر قنبری در اینستاگرام به این شایعه دامن بزند.

اما ماجرای طلاق شهاب حسینی بازیگر معروف کشورمان از همسرش چیست؟ شهاب حسینی در صفحه اینستاگرامش همسرش را فالو کرده بود اما چندی پیش وی را آنفالو کرد.

پریچهر قنبری  همسر شهاب حسینی از ظاهر و چهره بسیار جذابی برخوردار است و شغل اصلی اش مزون داری است و برندهای معروفی را به نام خود ثبت کرده است.

او حتی در فیلم ساکن طبقه وسط به کارگردانی همسرش در سال ۱۳۹۳ بازی کرد و بیشتر شناخته شد.

پاسخ شهاب حسینی و همسرش به بمب خبری جدایی شان

شهاب حسینی و همسرش در برابر شایعات باز سکوت کردند و تنها علتی را که دیگر در کنار یکدیگر دیده نمی شوند و منجر به پخش چنین شایعاتی شده است را وجود کرونا اعلام کردند.

آنها کرونا را بهانه کردند و گفتند بخاطر کرونا کمتر در مجامع عمومی حاضر و در کنار یکدیگر دیده می شوند.

شهاب حسینی در اینستاگرام قبلا فقط زنش رو فالو کرده بود که چند وقتی است او را آنفالو کرده و تو صفحه ی هیچکدومشون عکسی از هم دیگه نیست! فعالیت شهاب حسینی در فضای مجازی باعث به وجود امدن این شایعه شده بود . شهاب حسینی سوپر استار سینما میگوید همسرم هیچ وقت از زندگی با من رضایتی را تجربه نکرده! بازیگران بواسطه شغل پر استرس و زمانبری که دارند و به واسطه قراردادهایی که برای اجرای نقش در لوکیشنهای منتخب کارگردان در شهرها و مکانهای مختلف دارند گاهی چندین ماه از خانواده هایشان دور هستند . شهاب حسینی بازیگر شناخته شده سینمای ایران سال قبل با “ساکن طبقه وسط” کارگردانی را تجربه کرد و امسال هم درگیر تهیه کنندگی چند فیلم ویدیویی شده است. شهاب حسینی در گفتگویی تفصیلی که با کریم نیکونظر در ماهنامه “۲۴” انجام داده هم درباره این تجربیات تازه تر حرف زه و هم دردسرهایی که به واسطه فعالیت مداوم سینمایی زندگی خانوادگی او را تحت الشعاع قرار داده است. شهاب حسینی با اشاره به درگیری‌های بازیگری که لذت زندگی خانوادگی را از او گرفته بیان می دارد: بچه های من با من خاطرات مشترک زیادی ندارند، آنها همیشه از من محروم بوده اند. همسرم هیچ وقت از زندگی با من رضایتی را تجربه نکرده. من پدرم را از دست دادم در حالی که سالهای آخر نتوانستم او را آن طور که باید ببینم. اینها تقصیر سینماست. واقعا تقصیر سینماست اما در ازای اینها چه به دست آوردم؟

ساخت فیلم جدید به کارگردانی شهاب حسینی

شهاب حسینی ساخت تازه ترین فیلمش که با پروانه ویدیویی ساخته شده با عنوان «مقیمان ناکجا» را به پایان رساند. فیلمبرداری «مقیمان ناکجا» همزمان با اواخر روی صحنه بودن نمایش «اعتراف» آغاز شد و در مدت زمانی کمتر از یک ماه و ۳۱ جلسه فیلمبرداری به پایان رسید. این فیلم در سال 96 ساخته و پخش میشود.

گفتگو و مصاحبه با شهاب حسینی

متولد زمستان هستم. درست بعد از 9 ماه متولد شدم، حین تولد 3 کیلو و 700 گرم وزن داشتم. ساعت به دنیا آمدنم هم 3 و 30 دقیقه نیمه شب بود. پدر و مادرم در جوانی ازدواج کردند، آنها وقتی مرا به دنیا آوردند که سرگرم جمع و جور کردن زندگی شان بودند. 

سرشکستگی های کودکی شهاب حسینی

دوران کودکی من به شیطنت های مختلف با پسربچه  ها گذشت. مادرم می گفت تو پسر شری بودی. روزی که به خاطر سر بازی سرم را با نمره 4 اصلاح کردم، دیدم سرم از 9 ناحیه شکسته است. با توجه به اینکه زمان وقوع 5-4 مورد از این شکستگی ها را به خاطر نمی آورم، باید آنها را به دوران کودکی ام نسبت داد. جز سر  از نواحی دیگری همچون صورت و دست و پا هم بارها دچار جراحت های مختلف شدم. در خانواده پدری نوه اول بودم. ا رتباط ما با فامیل مادرم بیشتر بود تا با اقوام پدر. دوست ندارم از نقطه نظر مهر و محبت کسی را برتر از دیگری بدانم. هر دو خانواده به اندازه وسع خودشان محبت می کردند. یادم می آید که مادر پدرم بهترین عیدی ها را می داد. یک بار از او یک توپ چرمی فوتبال عیدی گرفتم. آن موقع این هدیه بسیار گرانبها بود و هر کسی توپ چرمی نداشت. 

مصاحبه جنجالی شهاب حسینی

دوستان بزرگ تر از من

دوستی بخش مهمی از روند شکل گیری نگاه و بزرگ شدن همه ماست. دانش عمومی من تا حدودی خیابانی است و محصول رفاقت با هم محلی ها. کودکی من در حد فاصل میان دو خیابان هاشمی و سپه غربی گذشت. دوستی داشتم به نام رضا که هم خیلی صمیمی بودیم و هم به صورت متوالی با هم کتک کاری می کردیم. ضمن آنکه اهل دوستی با بزرگ تر از خودم بودم، ولی مایلم از رفقا به خصوص در مسائل مختلف درس بگیرم؛ براساس این رویه حالا اکثر دوستانم بالای 40 سال سن دارند. 

از دست دادن رفیق قدیمی

دوست نداشتم قلدر محل باشم. با این حال همیشه در جمع بچه محل ها به حساب می آمدم. نوجوانی من حول و حوش خیابان فاطمی گذشت. هرقدر بزرگ تر می شدم، دایره ارتباطاتم گسترش می یافت. درنتیجه به تمایل برخی بچه ها برای انجام کارهای خلاف پی بردم. در آن دوره یکی از بهترین دوستانم را به خاطر اعتیاد به مواد مخدر از دست دادم. 

فیلمهای شهاب حسینی

در مرور خاطرات هر پسربچه ای انگار وجود اسباب بازی اتومبیل، امری ناگزیر است. مادر من هم برایم از این ماشین های کوچک اسباب بازی می خرید. مجموعه ای جمع کرده بودم که در آن 150 ماشین کوچک به چشم می خورد. هنگام اسباب کشی، اسباب بازی ها را جا گذاشتم. 2 هفته بعد که فهمیدم کیسه حاوی ماشین ها نیست، از این موضوع بسیار ناراحت شدم.

دور ایران با مادر امدادگر

اول دبستان را در مدرسه بامداد نو گذراندم. سال بعد به خاطر کار مادرم به خرم آباد نقل مکان کردیم؛ او امدادگر سیار بود. سال های دوم، سوم و چهارم را در خرم آباد خواندم. دوران بسیار بدی بود. از جنگ تحمیلی خاطرات ناراحت کننده ای در ذهنم باقی مانده است. آن موقع این طور احساس می کردم که عراقی ها با کشتن مردم بی سلاح تفریح می کنند. 

شاگرد گوشه گیر کلاس

حضور در یک محیط جنگی، دوری از تهران و اکثریت فامیل به انضمام نگرانی هایی که به خاطر شغل مادرم در آنجا متوجه ما بود، باعث شد تا در بازگشت به تهران احساس غریبی کنم و در کلاس پنجم شاگردی آرام و گوشه گیر باشم. معلمی که بیشتر از بقیه معلم های دوره ابتدایی دوستش داشتم، معلم کلاس پنجم من بود. در ابتدایی دانش آموز متوسطی بودم و هیچ گاه مبصری را تجربه نکردم. 

تجدید شدن مبصر کلاس

دوران راهنمایی بود، از کودکی درآمده بودیم و می خواستیم شبیه بزرگ ترها رفتار کنیم. همین تغییر وضعیت به شدت روی درس خواندنم تاثیر گذاشت و باعث شد افت کنم. سال دوم راهنمایی بودم که در درس های ریاضی، علوم و عربی کارم به شهریورماه کشید. در راهنمایی نیز ورزشم فوتبال بود و این بار طعم مبصری را چشیدم. سال سوم مرا مبصر کلاس مان کردند. 

دیپلم با اعمال شاقه

نزدیک امتحانات ثلث سوم سال سوم دبیرستان بود که به شدت دچار بیماری یرقان شدم. حالم به قدری خراب بود که نمی توانستم از خانه خارج شوم.آب خوردن را هم پس می زد. به خاطر بیماری نتوانستم در امتحانات شرکت کنم. به همین خاطر سال سوم را دوبار خواندم و سرانجام دیپلم را با معدل تقریبا خوبی گرفتم. 

یک روانشناس در راه کانادا

آنقدر به خودم اطمینان داشتم که فقط در کنکور سراسری شرکت کردم. مطمئن بودم که قبول می شوم، اما نشدم. سال بعد در دانشگاه آزاد جواز ورود به رشته بازیگری را به دست آوردم. اما آن موقع چون این حرفه برایم مطرح نبود، صبر کردم تا نتایج سراسری هم مشخص شود. با قبولی در رشته روانشناسی به دانشگاه سراسری نقل مکان کردم. دو سال درس خواندم و بعد انصراف دادم. عمویم مقیم کانادا بود. قصد داشتم هرچه سریع تر به او برسم و در کانادا ادامه تحصیل بدهم. همین تصمیم باعث شد تا درس را نیمه کاره رها کنم. حالا که به گذشته ها فکر می کنم، می بینم درس شیرینی را رها کردم. 

راننده پرمسوولیت ارتش

برای سفر به خارج یک سال تلاش کردم. وقتی نشد، رفتم سربازی؛ به این امید که بعد از پایان خدمت بروم. افتادم ارتش. در تیپ 65 نیروهای ویژه خدمت، کردم و راننده بودم. رانندگی در خدمت، کار سخت و پرمسوولیتی است. 

لینک کوتاه:
با دوستان خود به اشتراک بگذارید: