هنگامی که به نحوه بازاریابی کسب و کار خود فکر می کنید تا افزایش مشتری داشته باشید، سوال شماره یک در ذهن اکثر صاحبان مشاغل این است که "چقدر باید هزینه کنم؟" ساده ترین و رایج ترین راه برای تعیین بودجه بازاریابی، استفاده از درصدی از فروش است. در حالی که داشتن یک توصیه کلی برای استفاده از چند درصد خوب است، عوامل متعددی وجود دارد که تعیین می کند چه درصدی از فروش برای بازاریابی برای یک کسب و کار خاص بودجه می گیرد.
نکته
بودجه بازاریابی توصیه شده، به عنوان درصد فروش، بسته به صنعت متفاوت است، اگرچه اکثر شرکت ها کمتر از 15 درصد فروش باقی می مانند.
معیارهای بودجه بازاریابی
قطعا با بازاریابی و تبلیغات میتوانید افزایش مشتری داشته باشید. بودجه های بازاریابی طیف وسیعی از کسب و کار به کسب و کار دارند که بین 1 تا 25 درصد درآمد فروش کاهش می یابد. با این حال، طبق مطالعهای که توسط شورای CMO، یک سازمان حرفهای برای مدیران ارشد بازاریابی انجام شده است، تعداد زیادی از بودجههای بازاریابی کسبوکار کمتر از 15 درصد درآمد فروش است.
درصد بسیار کمی از مشاغل، عمدتاً شرکت های کالاهای بسته بندی مصرفی، بالای 20 درصد هزینه می کنند. به جرات می توان گفت که کسب و کارها باید حداقل بین 1 تا 10 درصد از درآمد فروش را صرف بازاریابی کنند تا بتوانند یک برنامه بازاریابی موثر را اجرا کنند.
تاثیر حجم فروش
حجم فروش یک کسب و کار می تواند تأثیر قابل توجهی بر درصدی از درآمد فروش برای بازاریابی داشته باشد. به عنوان مثال، Walmart هر سال حدود 3 میلیارد دلار برای تبلیغات هزینه می کند، اما این معادل کمتر از 1 درصد از درآمد فروش سالانه شرکت حدود 500 میلیارد دلار است.
به دلیل حجم قابل توجهی از فروش والمارت، بودجه 1 درصدی از فروش، مقدار بودجه تبلیغاتی قابل توجهی است که می تواند همان برندسازی و بازاریابی ROI را به عنوان درصد بزرگتر خرده فروش دیگر انجام دهد. هرچه حجم فروش یک کسب و کار بیشتر باشد، درصد فروش کمتری را می توانند انتظار داشته باشند.
جدید در مقابل محصول موجود
هزینه بازاریابی محصولات جدید بیشتر از هزینه بازاریابی محصولات موجود است. بنابراین، اگر یک کسبوکار در حال راهاندازی یک محصول یا خط محصول جدید است، درصد درآمد فروش سالانهای که برای بازاریابی نیاز دارد میتواند تا 20 درصد باشد، نه شرکتی که دلارهای بازاریابی را برای ادامه تبلیغ یک محصول معتبر هزینه میکند. خط در همین راستا، سرعت رشد و گسترش یک شرکت نیز تعیین میکند که چقدر باید برای بازاریابی و تبلیغات هزینه شود.
ایجاد آگاهی از برند
با توجه به اینکه تقریباً 50 درصد از سرمایههای بازاریابی صرف ایجاد آگاهی از برند میشود، شرکتهایی که یک برند قوی در بازارهای خاص خود ایجاد کردهاند، در مورد اینکه چقدر باید برای حفظ آگاهی از برند خود هزینه کنند، دارای مزیت رقابتی هستند. اگر بازار هدف شرکتی نه با خود شرکت و نه با برند محصولات یا خدماتی که شرکت ارائه می دهد آشنا نباشد، درصد درآمد فروش که برای بازاریابی در نظر گرفته می شود باید بیشتر باشد.
تفاوت بین فروش ناخالص و حاشیه سود چیست؟
هنگامی که شما در حال تجزیه و تحلیل درآمد و سود از یک کسب و کار هستید، چندین معیار برای محاسبه هر دو مورد استفاده قرار می گیرد. دو معیار مهم فروش ناخالص و حاشیه سود است. اگرچه هر دو مهم هستند، اما متمایز هستند و هر کدام هدف خاص خود را برای حسابداری تجاری انجام می دهند. هنگام تجزیه و تحلیل ارقام مالی خود تفاوت بین این دو را درک کنید.
فروش ناخالص
فروش ناخالص، مجموع فروش خالصی است که به مشتریان صورتحساب میشود، منهای کاهشهای ناشی از تخفیفها و منهای بازپرداخت داده شده برای کالاهای برگشتی. به طور موثر، فروش ناخالص معیاری برای پول دریافتی از فروش است. با این حال، لزوماً سطح سودآوری یک تجارت را نشان نمی دهد.
حاشیه سود
حاشیه سود معیاری از درآمد خالص یک شرکت نسبت به درآمد آن است. با تقسیم درآمد خالص بر درآمد محاسبه می شود. این حاشیه سود را به صورت کسری می دهد. با ضرب عدد در 100 می توان آن را به درصد تبدیل کرد.
معیارهای فروش ناخالص و حاشیه سود به طور قابل توجهی بر اساس آنچه که در واقع اندازه گیری می کنند متفاوت است. فروش ناخالص به سادگی درآمد را اندازه گیری می کند و به سودآوری یک تجارت ارتباطی ندارد. اگرچه افزایش فروش ناخالص ممکن است باعث افزایش سود شود، اما لزوماً اینطور نیست. برعکس، حاشیه سود معیاری برای سنجش سودآوری یک شرکت است. هر چه حاشیه سود بیشتر باشد، سودآوری شرکت بیشتر خواهد بود.
استفاده کنید
فروش ناخالص ممکن است به عنوان معیاری برای عملکرد استفاده شود، اما به ندرت به تنهایی مورد استفاده قرار می گیرد. این به این دلیل است که سطح فروش ناخالص لزوماً چیزی در مورد عملکرد کلی نشان نمی دهد. با این حال، برای محاسبه نسبتهای مالی مانند حاشیه سود ناخالص استفاده میشود که میتواند سود بیشتری داشته باشد. حاشیه سود معیار عملکرد خوبی است. در نتیجه، شرکت ها اغلب از آن به عنوان معیار استفاده می کنند و هدفشان افزایش حاشیه سود در طول زمان است.
آیا تبلیغات یک هزینه ثابت است؟
تبلیغات یک ضرورت برای هر کسب و کاری است و فهمیدن اینکه واقعا چقدر هزینه دارد می تواند فرآیند مبهم باشد. در حالی که می توان تبلیغات را به عنوان هزینه ثابت داشت، اما این امر به تصمیم گیرندگان یک شرکت فضای زیادی برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام راه های تبلیغاتی را دنبال خواهند کرد، نمی دهد.
تنظیم بودجه تبلیغاتی
شرکت های کوچکتر معمولاً بودجه تبلیغاتی مشخصی دارند. معمولاً با توجه به میزان هزینه ای که شرکت می تواند در طول آن سال تقویمی برای تبلیغات هزینه کند تعیین می شود. سپس این بودجه در قالب های مختلف تبلیغاتی توزیع می شود. در حالی که این نوع بودجه تبلیغاتی اجازه رشد زیادی را نمی دهد، برای بسیاری از صاحبان شرکت هایی که منابع در دسترس کمتری دارند، آسان تر است. اگر به درستی مدیریت شود، یک بودجه تبلیغاتی تعیین شده می تواند موثر باشد.
درصد فروش
راه دیگری که شرکتها میتوانند هزینه تبلیغات خود را تعیین کنند این است که فروش سال گذشته خود را در نظر بگیرند و سپس درصد خاصی از آن عدد را به تبلیغات اختصاص دهند. این روش را نیز می توان با پیش بینی فروش سال پیش رو و استفاده از درصدی از آن عدد انجام داد. درصد می تواند متفاوت باشد اما معمولاً حداقل 10 درصد مبلغ فروش است. هنگامی که این رقم مشخص شد، بقیه مراحل بسیار شبیه به بودجه تبلیغاتی تعیین شده عمل می کند.
هزینه یابی بر مبنای رقیب
این روشی متغیر برای تعیین هزینه کلی تبلیغات است و معمولاً تنها توسط شرکتهای بسیار بزرگ یا شرکتهایی که پول بیشتری برای صرف کمپینهای تبلیغاتی خود دارند، استفاده میشود. این روش متکی بر این است که رقبای شما چقدر هزینه می کنند و راه های تبلیغاتی که دنبال می کنند و مطابقت با آنچه انجام می دهند. بسته به صنعت، هزینه ها می تواند به سرعت افزایش یابد. از طرف دیگر، رقابتی ماندن معمولاً منجر به افزایش درآمد برای شرکت ها می شود، بنابراین اغلب ارزش هزینه اضافی را دارد.
هزینه تبلیغات بر اساس نتیجه
این روش برای تعیین هزینه تبلیغات صرفاً بر اساس نتیجه تبلیغات است. تبلیغات پرداخت به ازای کلیک نمونه ای عالی از هزینه تبلیغات بر اساس نتیجه است. تبلیغکنندگان فقط زمانی پرداخت میکنند که مصرفکننده واقعاً روی یک تبلیغ کلیک کند. اگر افراد زیادی کلیک کنند، پول بیشتری خرج می شود، اما به طور کلی این بدان معناست که افراد بیشتری محصول یا خدمات را خریداری می کنند. اشکال دیگر این نوع هزینه تبلیغات شامل فروش وابسته و بازاریابی مبتنی بر نتایج است. این نوع بودجه میتواند توسط شرکتهای کوچکتری اتخاذ شود که معمولاً نمیتوانستند هزینه زیادی برای تبلیغات بپردازند، اما از آنجایی که نتیجه میگیرند، پول بیشتری برای تخصیص مجدد به تبلیغات دارند.
خرید بهترین تبلیغات برای افزایش مشتریان
اگر میخواهید بهترین بازدهی را از تبلیغات دریافت کنید فقط کافیه با سایت بالتازار همکاری داشته باشید زیرا این سایت باعث افزایش فروش کسب و کار و جذب مشتریان بیشتر میشود، برای ورود به سایت بالتازار فقط کافیه روی ( افزایش مشتری ) کلیک کنید
پیشنهاد میکنم حتما سر بزنید زیرا مفید و ضروری است.
وقت رو از دست ندید.
ارسال نظر