دختر ۲۸ ساله توسط برادرش در تهران به قتل رسید

شامگاه یکشنبه سی‌ام خردادماه جسد دختری جوان در خانه‌اش در شرق تهران پیدا شد که آثار کبودی و ضرب و جرح روی گردن وی وجود داشت.

پایگاه خبری تحلیلی رستانیوز:

وقتی دختری ۲۸ساله در دام اعتیاد گرفتار شد، برادرش تلاش کرد او را از منجلاب اعتیاد بیرون بکشد اما نه‌تنها تلاش‌هایش بی‌فایده بود که بر اثر عصبانیت زیاد دست به جنایتی هولناک زد.شامگاه یکشنبه سی‌ام خردادماه با پیداشدن جسد دختری جوان در خانه‌اش در شرق تهران، تیمی از کارآگاهان جنایی به همراه قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس جنایی پایتخت راهی محل حادثه شدند. جسد این دختر در حمام خانه‌شان قرار داشت و کسانی که پلیس را خبر کرده بودند، دوست وی به نام ریحانه و عموی او بودند.

ریحانه در تحقیقات به مأموران گفت: با افسانه (مقتول) در یکی از خیابان‌های اطراف قرار داشتم اما او نیامد. چندبار به او زنگ زدم اما موبایلش را جواب نداد. حتی شماره خانه‌شان را هم گرفتم اما بی‌فایده بود. نگرانش شدم و تصمیم گرفتم مقابل خانه‌شان بیایم. وقتی رسیدم زنگ طبقه چهارم را زدم اما کسی جواب نداد. حتی از همسایه‌ها سراغ افسانه را گرفتم که آنها هم اطلاعی از او نداشتند. فقط یکی از همسایه‌ها گفت که افسانه داخل خانه است و ندیده که او بیرون برود.

درحالی‌که دختر جوان در حال پرس‌وجو از همسایه‌ها بود، عموی افسانه نیز خودش را به آنجا رساند و گفت ظاهرا حال برادرزاده‌اش بد است و باید فورا داخل خانه شوند. عموی افسانه می‌گفت که ساعتی قبل پسر برادرش (برادر افسانه) با او تماس گرفته و درحالی‌که مضطرب بوده گفته که حال خواهرش خوب نیست و بعد از گفتن این جمله تلفن را قطع کرده است.

تماس مشکوک برادر افسانه و عدم پاسخگویی دختر جوان به تماس‌های تلفن و زنگ در، نشان می‌داد که اتفاق شومی برای او افتاده است. به همین دلیل عمو و دوست او که نگرانش بودند با پلیس و آتش‌نشانی تماس گرفتند و وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند و با شکستن قفل در وارد آپارتمان شدند، جسد افسانه را دیدند که در حمام خانه افتاده بود.

زندگی در کنار برادر

با شروع تحقیقات پلیسی، تیم پزشکی‌قانونی به معاینه جسد پرداخت. اگرچه در ابتدا به‌نظر می‌رسید که دختر جوان بر اثر تزریق مواد جان باخته است اما پس از بررسی‌های بیشتر، مشخص شد که آثار کبودی و ضرب و جرح روی گردن وی وجود دارد. از طرفی بررسی‌ها نشان می‌داد که پدر و مادر مقتول ساکن شهرستان هستند و او در تهران به همراه برادرش زندگی می‌کرد.

دختر جوان در یکی از بیمارستان‌های تهران کار می‌کرد و به‌گفته پزشکی‌قانونی، علت مرگ او خفگی بود و چند ساعتی از مرگش می‌گذشت. آثار ضرب و جرح نیز روی بدن مقتول نشان می‌داد که وی پیش از قتل با قاتل درگیر بوده است. شواهد و مدارک حکایت از این داشت که کسی جز همخانه مقتول که برادرش بود، عامل این جنایت نبوده است. او پس از قتل با عمویش تماس گرفته و درحالی‌که مضطرب بود گفته که حال خواهرش خوب نیست و پس از آن فراری شده بود. به این ترتیب نام او در لیست افراد تحت تعقیب قرار گرفت و تحقیقات برای دستگیری وی آغاز شد.

پشیمانی

۷ساعت بعد از این ماجرا یعنی حدود ساعت ۵ صبح دوشنبه ۳۱خردادماه درحالی‌که هنوز ردی از متهم تحت تعقیب به‌دست نیامده بود، او قدم در اداره پلیس گذاشت و خودش را معرفی کرد. وی انگیزه‌اش از قتل خواهرش را اعتیاد او اعلام کرد و گفت به‌شدت پشیمان است که جان خواهرش را گرفته و اگر زمان به عقب بازمی‌گشت هرگز دست به چنین کاری نمی‌زد. با اعترافات پسر جوان برای او قرار بازداشت صادر شد و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.

گفت‌وگو با متهم

فقط به‌خاطر اعتیاد دست به قتل خواهرت زدی؟

جز این انگیزه دیگری نداشتم. هرچند که قصد من کشتن او نبود و همه‌چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. وقتی می‌دیدم او هر روز بیشتر در باتلاق اعتیاد فرو می‌رود عذاب می‌کشیدم. نمی‌توانستم خواهرم را در آن وضعیت ببینم. اما باور کنید از قبل نقشه‌ای برای قتل نکشیده بودم. یعنی برنامه‌ریزی‌شده نبود و همه‌چیز در یک لحظه و به‌خاطر خشمگین شدن من رخ داد و یک عمر برایم پشیمانی به بار آورد.

چرا به‌جای اینکه کمک کنی تا مواد را ترک کند، جانش را گرفتی؟

حرفم را گوش نمی‌داد. اتفاقا خیلی تلاش کردم. التماسش کردم به کمپ برود. اول قبول می‌کرد اما بعد یادش می‌رفت. خودش کارمند بیمارستان بود و می‌دانست که عاقبت اعتیاد چیست. چهره‌اش تغییر کرده بود، دندان‌هایش خراب شده بود و اگر ماسک نمی‌زد همه از چهره او متوجه می‌شدند که معتاد است. من خیلی تلاش کردم دستش را بگیرم و از باتلاق او را بیرون بکشم اما دستم را رها می‌کرد. می‌دانستم آینده خوبی ندارد و درنهایت اعتیادش به قیمت از دست دادن جانش تمام می‌شود.

چطور شد که در دام اعتیاد گرفتار شد؟

مدتی قبل از طریق دوستانش معتاد به موادمخدر شد و این اواخر کارش به تزریق کشیده شده بود. چون با هم زندگی می‌کردیم به‌نوعی مسئولیت او بر دوش من بود. پدر و مادرمان شهرستان هستند و ما سال‌ها قبل به‌خاطر تحصیل و کار به تهران آمدیم و با هم زندگی می‌کردیم.

از روز حادثه بگو.

حدود ساعت ۷:۳۰ عصر بود. خواهرم به حمام رفت و متوجه شدم که برای مصرف مواد به آنجا رفته است. روز قبل به من قول داده بود که ترک می‌کند. ساعت‌ها با هم صحبت کرده بودیم و با گریه از او قول گرفته بودم. اما زد زیر قولش و من به‌شدت عصبانی شدم. در حمام را باز کردم و گفتم با خودت چه‌کار می‌کنی؟ فریاد کشید که از حمام بیرون بروم. همین مسئله آغاز درگیری من و خواهرم بود.

نمی‌دانم چه شد که خفه‌اش کردم. وقتی به‌خودم آمدم دیدم بی‌حرکت شده و نفس نمی‌کشد. وقتی فهمیدم چه کرده‌ام، جسد را در آنجا رها کردم و از خانه بیرون رفتم. سر راه به عمویم زنگ زدم و گفتم حال خواهرم بد است. بعد گوشی را قطع کردم و به پارک رفتم. سرگردان بودم و هنوز باورم نمی‌شد که با دستان خودم جان خواهرم را گرفته‌ام. ساعت‌ها در پارک بودم و به‌شدت عذاب وجدان داشتم. نزدیک صبح تصمیم گرفتم به جای فرار و یک عمر با عذاب وجدان و دلهره زندگی‌کردن، خودم را معرفی کنم.


منبع: همشهری

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت رستانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

آخرین مطالب

سایر رسانه ها

اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت رستانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد