تلاش محسن چاوشی برای رهایی از اعدام فوتبالیست معروف
درخواست کمک فوتبالیست مسجدسلیمانی برای نجات از چوبه دار
فوتبالیستی که ۲۳ سال پیش در باشگاه جوانان نفت مسجدسلیمان تمرین میکرد، از قهرمانان برجسته ورزشی کشور و محسن چاوشی برای رهایی از چوبه دار درخواست کمک کرد.
این جوان محکوم به قصاص که «بابک» نام دارد، زاده مسجدسلیمان و کودک جنگ است. بابک سال ۱۳۵۴ متولد شد و هنگامی که هنوز بیش از چهار سال از زندگیاش نگذشته بود، جنگ تحمیلی و موشکباران و بمباران هوایی مسجدسلیمان ازسوی رژیم بعث عراق را از نزدیک دید. بابک در یکی از روزهای جنگ هنگامیکه به دبستان محل تحصیل خود میرفت، براثر بمباران و موشکباران ارتش بعث دچار موجگرفتگی شد و همین امر باعث شد سال ۱۳۷۸ حوزه نظام وظیفه مسجدسلیمان با نظر کمیسیونهای پزشکی متعدد، او را بهخاطر عوارض عصبی ناشی از موج انفجار و طبق بند ۲۰ ماده ۳۲ قانون خدمت وظیفه عمومی از انجام خدمت زیر پرچم معاف کند.
اما قصه این نیست که بابک کودک جنگ و بمباران است؛ داستان از آنجا آغاز شد که نوجوانی ۱۸ساله که تازه پایش به تمرینات تیم فوتبال جوانان «نفت مسجدسلیمان» باز شده بود، ناگهان در زمان نامناسب و در جای نامناسب قرار گرفت و به اتهام قتل با اجرای مراسم قسامه به قصاص محکوم شد. به استناد پرونده و گفتههای بابک، جوان فوتبالیست مسجدسلیمانی، داستان از یکی از شبهای جام جهانی ۱۹۹۴ آغاز شد.
حوالی ساعت 21:30 پانزدهم خرداد سال ۱۳۷۳ نزاعی دستهجمعی میان بابک که دوستش سیامک را همراهی میکرد با مقتول و دوستش که قاسم نام داشت، به وقوع پیوست. شب بعد از حادثه بابک ازطریق دوستش سیامک مطلع شد یکی از طرفهای درگیری بهدلیل جراحت ناشی از نزاع شب قبل فوت شده است. پس از آن با پیگیریهای پلیس آگاهی شهرستان مسجدسلیمان، سه نفر دیگر به اتهام شرکت در نزاع دستگیر شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. پس از آن بابک و سیامک به جرم قتل و مشارکت در قتل محاکمه شدند.
سرانجام در پایان دادرسیهای متعدد در مراسم قسامهای که سال ۱۳۷۴ در شعبه ۱۱ دادگاه عمومی اهواز از طرف اولیایدم مقتول اجرا شد، بابک به اجرای حکم قصاص و سیامک نیز به ۱۰ سال حبس محکوم شد. این رأی برای تأیید به شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور مستقر در شهر قم ارجاع داده شد و تأیید و نهایتا رأی تأییدشده به مرحله اجرا رفت. پس از آن مرحوم دکتر دقیقیان، وکیل بابک، با استناد به ماده ۳۱ قانون مجازات اسلامی به رأی صادرشده اعتراض و درخواست اعاده دادرسی کرد. سپس با موافقت دادستان وقت کشور پرونده برای اعاده دادرسی به شعبه ۱۸ دیوان عالی کشور ارجاع داده شد و اجرای حکم قصاص بابک بهدلیل مصداقنبودن با شرایط قسامه، خلاف شرع اعلام و نقض شد.
پس از نقض حکم پرونده این قتل به شعبه ۱۲ دادگاه عمومی اهواز ارجاع داده شد و در چند جلسه بررسی، بابک از اتهام قتل تبرئه و پس از تحمل چهار سال حبس در خرداد سال ۱۳۷۷ از زندان آزاد شد. این آزادی پایان قصه بابک نبود، بلکه آغاز داستان غمناکی بود که ۲۷ سال از زندگی بابک را دربر گرفت؛ چراکه خانواده داغدار مقتول نتوانستند بهسادگی از کنار برائت بابک از قتل بهوقوعپیوسته بگذرند.
آنها با ملاقاتهایی که با سیامک داشتند، به این نتیجه رسیدند که بابک قاتل عزیز ازدسترفتهشان است و درنهایت به سیامک که قبلا به قتل اعتراف کرده بود، رضایت داده و پرونده بابک را مجددا از سال ۱۳۸۱ در شعبه ۱۸ دیوان عالی کشور که پیش از آن بابک از آن حکم برائت گرفته بود، به جریان انداختند و نهایتا حکم برائتی که در سال ۱۳۷۷ صادر شده بود، نقض شد و احضاریههای صادره دادگاه برای حضور بابک در جلسه دادرسی نیز به دستش نرسید؛ چراکه این احضاریهها همگی به دفتر وکیل جدید بابک ارسال شده بود و دفتر وکالت وکیل بابک تغییر مکان داده بود.
بابک در این مورد به خبرنگار «شرق» گفت: سال ۸۲ یا ۸۳ وکیل جدید من، دکتر شجاعپوریان از ماشین خود پیاده شد تا از دکه مطبوعاتی روزنامه بخرد و ماشین را روشن در کنار خیابان رها کرده بود. ناگهان یک سارق در ماشین او را باز میکند و ماشین وکیل مرا دزدید. وکیل من هم برای متوقفکردن سارق خود را در مسیر حرکت ماشین دزدیدهشدهاش قرار داد و متأسفانه سارق او را زیر گرفت و وکیل من بهدلیل برخورد با جدول کنار خیابان به حالت کما رفت و تمام مدارک مربوط به من و سایر موکلان بههمراه ماشین به سرقت رفت.
پس از آن بهدلیل فراموشی ناشی از آن ضربه، وکیل من فراموش کرد پس از جابهجایی دفتر وکالت آدرس دفتر جدید را به دادگستری اعلام کند و تمام احضاریههای مربوط به من به دفتر سابق ارسال شد و من از آنها بیخبر بودم. آخر سر هم حکم غیابی قصاص من صادر و من دوباره از سال ۱۳۹۳ به اتهام قتل بازداشت شدم.
بابک از سال ۱۳۹۳ تاکنون دو بار برای اجرای حکم قصاص پای چوبه دار رفته، اما هر بار با وساطت مسئولان بهصورت موقت از اجرای حکم قصاص نجات پیدا کرده است. خودش در این خصوص به «شرق» گفت: من تا الان دو بار برای اجرای حکم قصاص به بند ۱۰ منتقل شدم، اما هربار با پادرمیانی، مسئولان زندان و دادستان اهواز از اولیایدم فرصت تهیه دیه درخواستی را برای من گرفتند اما مبلغ دیه تأمین نشد. شبهای اجرای حکم مأموران اجرای حکم تا صبح بههمراه من به دعا و نیایش توسل کردند و به من آرامش قلب و امید میدادند که جای تشکر قلبی دارد.
بابک در ۱۱ سال زندان پدر و مادرش را از دست داد. او با چشمانی اشکبار و قلبی محزون گفت: پدر و مادرم از ناتوانی در تهیه مبلغ دیه من طی دو سال به رحمت خدا رفتند و من در ساعات خاموشی زندان عزادار آنها بودم و زیر پتو اشک میریختم، چون خودم را مسبب مرگ آنها میدانستم. اگر آن شب جام جهانی با رفیقم همراه نمیشدم، این فاجعهها درست نمیشد. این جوان فوتبالیست در ادامه صحبتهای خود گفت: خانواده مقتول از خانوادههای سرشناس مسجدسلیمان هستند.
آنها از بزرگان ایل بختیاری و مردمانی بزرگ هستند، اما متأسفانه در جریان سازش پرونده من آدمهایی حرف میآورند و میبرند و هر بار جریان صلح و سازش مرا به شکلی به هم زدند، والا اگر یک بزرگمرد این وسط میآمد و با اولیایدم صحبت میکرد، آنها رضایت میدادند. من به آنها حق میدهم، چون جوان عزیزشان را از دست دادهاند. من از آنها درخواست میکنم به خاطر خدا و امام رضا(ع) و خادمینش که در راه سازش پیشقدم شدند، مرا عفو کنند.
ستار زارعی، یکی از مسئولان زندان، به خبرنگار «شرق» گفت: بابک جوان ورزشکار و آرامی است. در شش سال حضورم در زندان هیچ حرکت زشت و ناپسندی از او مشاهده نشده و در زندان فوتسال بازی میکند. این مقام مسئول در ادامه از اولیایدم خواست به احترام خادمین امام رضا(ع) و به احترام آیات ۱۷۸ و ۱۷۹ سوره بقره و ۳۷ سوره مائده از اجرای حکم قصاص بابک خودداری کنند و فرصت سازش بدهند.
«کریم بهداروند»، مدیر حراست و «سروش صالحپور»، سرپرست باشگاه فوتبال نفت مسجدسلیمان نیز در تماس با خبرنگار «شرق» درخواست فراخوان عمومی برای تأمین مبلغ دیه کردند. مدیر حراست این باشگاه به «شرق» گفت: بابک در اوایل دهه ۷۰ در تیم جوانان نفت مسجدسلیمان تمرین میکرد و اگر این اتفاق برایش نمیافتاد، یکی از بازیکنان تأثیرگذار کشور در پست مهاجم میشد. او جوانی باادب و شایسته کمک است.
بهداروند در ادامه گفت: من فراز کمالوند، سرمربی نفت؛ وحید امیری، کاپیتان تیم ملی و یحیی گلمحمدی را در جریان این قضیه گذاشتهام و قرار است بههمراه چند چهره سرشناس فوتبالی به پرونده سازش بابک ورود کنند. بابک نیز در پایان صحبتهای خود درخصوص آرزوهایش گفت: اول اینکه آرزو دارم فرشته نجاتی از راه برسد و مرا نجات دهد. آرزو دارم اگر آزاد شدم بهعنوان مربی به کودکان مناطق فقیر مسجدسلیمان آموزش دهم که در هر رشته ورزشی که دوست دارند وارد شوند و به آرزوهای ورزشی خود برسند. آرزو داشتم علی آقا کریمی، علی آقا دایی، یحیی گلمحمدی، وحید امیری، امیر قلعهنویی، احمد عابدزاده و محمود فکری را از نزدیک ببینم و بهخاطر بازیهای قشنگشان آنها را بغل کنم. اگر هم عمرم به دنیا نبود، کسی پیام ارادت قلبی مرا به آنها برساند.
با توجه به تحقیقات خبرنگار «شرق» و امین دهقانیمفردپور، مشاور حقوقی، خانواده مقتول از بزرگان ایل بزرگ و سخاوتمند بختیاری هستند. این خانواده از مصادیق مردی و مردانگی هستند. امید میرود با ورود خادمین حرم امام رضا(ع) و بزرگان ورزشی ذکرشده، این خانواده بزرگ ایل بختیاری به احترام کلام مولا علی(ع) این جوان را عفو کنند.
بنا بر این گزارش، با جلب رضایت اولیایدم دو متهم به قصاص که هفته قبل با تلاش خبرنگار و روزنامه «شرق» انجام شد، تاکنون پرونده ۶۰ محکوم به قصاص منجر به صلح شده و با دعای خیر هموطنان نیکوکار و یاری آنها، هیچ پرونده بلاتکلیف ارجاعشده به روزنامه «شرق» وجود ندارد. امید میرود پرونده بابک، شصتویکمین پرونده منجر به صلح باشد.
منبع : شرق
ارسال نظر