سقوط استقلال ادامه دارد؛ بچههای بد!
به گزارش فوتبالی، استقلال در هفته پنجم با نساجی مساوی کرد، 2 امتیاز از دست داد و دوم شد. در هفته بعدی، این بار نوبت تساوی با گلگهر بود، 2 امتیاز دیگر هدر رفت و استقلال به پله سوم رسید
تیمی که با صدرنشینی و کسب 10 امتیاز از 4 بازی وارد تعطیلات فیفادی آبان 1400 شده بود، حالا هر هفته 2 امتیاز از دست میدهد و یک پله در جدول سقوط میکند.
به گزارش فوتبالی، استقلال در هفته پنجم با نساجی مساوی کرد، 2 امتیاز از دست داد و دوم شد. در هفته بعدی، این بار نوبت تساوی با گلگهر بود، 2 امتیاز دیگر هدر رفت و استقلال به پله سوم رسید. سپس نوبت به تساوی برابر صنعت نفت رسید، 2 امتیاز در آبادان ماند و تیم مجیدی به پله چهارم سلام کرد و 24 ساعت بعد با انجام بازیهای روز دوم هفته، یک پله دیگر پایین آمد. و حالا بعد از تقسیم امتیاز در دربی و هدر دادن 2 امتیاز دیگر، آبی ها روی پله ششم جدول هستند.
این دوری از صدر را میتوان در دو حالت، توجیه کرد؛ اولا فاصله تنها 2 امتیازی با صدر که فقط در یک بازی میتوان جبرانش کرد و ثانیا با توجه به کلکسیون اشتباهات داوری که در سریال تساویها گریبان استقلال را گرفت و 6 امتیاز از این تیم کسر کرد. اما مجیدی و کادر فنیاش باید نگاهی هم به ترکیب، نوع و ریتم و روند بازیشان حداقل در این 2 هفته اخیر بیندازند.
استقلال در آبادان، کلکسیونی از موقعیتهای مسلم گلزنی را هدر داد ولی این کمیت قابل اعتنا به دلیل برتری این تیم در نوع بازیاش بود یا به دلیل ضعف صنعت نفت که واقعا حرفی برای گفتن نداشت؟ اگر ریتم بازی استقلال در آبادان درست شد، چرا آن نمایش در دربی تکرار نشد؟
اتفاق و بازی آبادان یک «جرقه» بود؟
دو نکته مهم از دل بازی آبادان و سپس دربی درخصوص استقلال میتوان استخراج کرد: اول، تغییر سیستم که باعث شد، پتانسیل برخی بازیکنان به اجرای کامل برسد و همچنین ثابت شد برخی باید تحت هر شرایطی در ترکیب باشند و دوم، ضربات آخر که بازیکنان استقلال، همگیشان در این آیتم نمره مردودی میگیرند.
مجیدی بالاخره از 2-5-3 و به عبارت صحیحتر 3-4-3 مدل استراماچونی دست کشید و برابر صنعت نفت به 3-3-4 و به عبارت بهتر 1-4-1-4 روی آورد. چیدمانی که میشد (و احتمالا بهتر هم هست) با کمی تجزیه و تحلیل بیشتر و دقیقتر آن را به 2-4-4 دیاموند تبدیل کرد که بیشتر به کار استقلال میآید. مهمترین اتفاق این تغییر سیستم، باز شدن عرض زمین برای استقلال است. در این آرایش، استقلال بهتر بازی میکند چون شرح وظایف بازیکنانش بیشتر با خصلت بازیشان شباهت داشت. روزبه چشمی در این 2 بازی یکی از مردان موثر بود. او دقیقا جلوی 2 مدافع میانی و پشت سر 2 هافبک استقلال بازی کرد و تمام عرض زمین را زیر سلطه داشت. چشمی دقیقا چنین بازیکنی است:" مردی که هرگز نمیتواند کنار یک هافبک دفاعی دیگر بازی کند مگراینکه آن بازیکن، امید ابراهیمی یا علی کریمی باشد که «باکس تا باکس» را به بهترین شکل ممکن اجرا میکنند چون چشمی را کنار خود میبینند."
وریا دوباره جان گرفت
اما مهمترین حسن بازی استقلال در آبادان، وریا غفوری بود که حسابی جان گرفته بود. کاپیتان این بار دانشگر را پشت سرش نمیدید؛ مرادمند مدافع میانی مایل به غفوری بود و همین باعث شد شماره 21 با فراغ بال به کارهای هجومی شیفت کند، پاس گل بدهد و دوباره روزهای خوبش را به ذهن بیاورد. برای وریا غفوری در این سن و سال، حضور همزمان در هر دو فاز، سم و نشدنی است و باید برایش فاز دفاعی یا هجومی را در اولویت قرار داد؛ برابر گلگهر، غفوری در فاز دفاعی درخشان بود و برابر صنعت نفت، در فاز هجومی و استقلال در دربی، تیم بازی با صنعت نفت نبود چون وریا غفوری نبود. موتور محرکه سمت راست تا اطلاع ثانوی(گفته می شود سه هفته) نیست و این یعنی خبری از تکرار نمایش آبادان هم نیست چون استقلال بازیکنی در این سمت زمین ندارد که مانند کاپیتان، طول زمین را بارها برود و برگردد. اتکا به سمت چپ و جعفر سلمانی هم که بیشتر به یک شوخی شبیه است.
امیرحسین حسینزاده و رضا آذری؛ این 2 نفر با نمایششان در آبادان و البته بازیهای قبلیشان ثابت کردند در این استقلال و با این نیروی انسانی، هر دو باید فیکس باشند و شاید بهترین تصمیم مجیدی در دربی، بازی دادن به هر 2 نفر از ابتدا بود. حسینزاده با حضورش، کفه ترازوی خلاقیت را به سود تیمش میکند و آذری تنها هافبک استقلال است که به عقب زمین و حتی یک سوم میآید، توپ را میگیرد و برخلاف رضاوند و مهدیپور، پاسهای رو به جلو میدهد. مثل همان پاسی که به حسینزاده در دربی داد و آفساید گرفته شد. همانطور که تا الان دیده اید این نوع پاس دادن (یا ارسالی که از چپ روی سر ژستد فرستاد) برای رضاوند و بقیه، کاملا قفل است.
برابر صنعت نفت، یک ضعف ویژه هم در استقلال رونمایی شد که در دربی هم نمود داشت: "فشار روانی و ذهنی که باعث میشود بازیکنان این تیم به بدترین شکل ممکن، ضربات آخر را بزنند."
این نوع ضربهزنی در استقلال مجیدی یک موتیف شده و در ساق و سر همه بازیکنان دیده میشود: "از حسینزاده و مهدیپور تا قاسمینژاد و رضاوند و حتی یامگا و ژستد. آنها میخواهند درنهایت دقت به توپ ضربه نهایی را بزنند ولی فشار روانی باعث میشود برای این کار عجله کنند و همین است که تنها 5 تا از 25 ضربه استقلالیها در آبادان داخل چارچوب است یعنی آمار به شدت نازل 20 درصدی و در دربی حتی یک ضربه داخل چارچوب هم نمیبینیم."
این نکته را باید تمام و کمال به پای مجیدی نوشت که اولا به عنوان سرمربی باید این فشار روانی و ذهنی را از بازیکنانش دور کند و ثانیا به عنوان یکی از آنهایی که استاد زدن ضربات نهایی بود، در تمرینات به جای کناری ایستادن و ژشت گرفتن، به همه بازیکنانش حتی یامگا و ژستد یاد بدهد، کجا باید جایگیری کنند و چطور و با کجای بدنشان! به توپ ضربه بزنند که وارد دروازه شود. اگر موقعیتهایی که یامگا، ژستد، رضاوند و مهدیپور در آبادان از دست دادند به مجیدی میرسید، او با هتتریک به خانه برمیگشت. در دربی هم چنین صحنه هایی را دیدیم مخصوصا آنجا که یامگا ضربه نزد و پاسش را ژستد بدتر از یک بازیکن مبتدی، کنترل کرد. یا ضربات سر ژستد که واقعا کیفیت پایینی دارد و به شدت رزومه او را زیر سوال برده است. در دربی می توانست با یک ضربه سر رو به پایین دروازه حامد لک را باز کند.
البته فراموش نکنید که استقلال از داوری طلبکار است، طلبی که صدر را از تیم مجیدی گرفته است ولی این استقلال با وجود بهتر شدن روند بازیاش هنوز خیلی کار دارد تا یک «تیم» شود، امید گل 28 صدمی در دربی، جای مانور ندارد. استقلال باید خیلی خیلی بهتر از اینی که هست باشد و اگر این اتفاق نیفتد، استقلال مثل سالهای گذشته، هر چهار جام حذفی، لیگ برتر و سوپرجام و لیگ قهرمانان آسیا را از دست می دهد و شاید اتفاقهای دیگری هم برای استقلال و کادر فنی و سرپرستی و بازیکنان بیفتد.
ارسال نظر